شعرناب

داستانک : شماره 101

روزی از پیرمرد کتابفروشی پرسیدم
مردم چرا کم کتاب میخونن
پیرمرد ،لبخندی زد و گفت:
کتاب یهآینه س
که درون شخص و بهش نشون میده
عده ای میترس با چهره ی واقعیشون رو به رو بش
اینادوس دارن با اونچه که از زندگی و جامعه برای خودشون ساختن عمرشونوتموم کنن
عده ای دیگه اسیر بتایی هستن که در ذهنشون توسط دیگران ساخته شده وَلی یا جرعت شکستن این بتا رو ندارن و یا پرستش دروغ و به حقیقت ترجیمیدن
بقیه مردم
از تغییر کردن خوششون نمیاد
چون ،
توان تغییر کردن و
به خاطر داشتن توقع بالا از جامعه
در خودشون کشتن
پیرمرد در ادامه گفت:
عموم مردم جزو این سه دسته اَناما اینم باید بگم اون اقلیتی یمکه کتاب میخونن اکثرن مثحشره ای میمونن که تو تار عنکبوت گیر کرده...
_______________________
ابوالقاسم کریمی - فرزند زمین


0