شعرناب

در نقش آمبولانس


در نقش آمبولانس
یکی از زیباترین ولذت بخش ترین خاطرات دوران خدمت من در پلیس راهنمایی ورانندگی زمانی بود که در راه برگشت ازماموریت جاده شمال با ترافیک سنگین کرج به تهران مواجه‌ شدیم ترافیک به حدی بود ک حرکت خوردروها به کندی صورت می گرفت آخرهفته مخصوصا روزهای جمعه شب و تعطیلات به همین شکل غالباً ترافیک است خوردروی پراید سفید خانم و آقا با ناراحتی و سراسیمه مراصدا زدندوباحالت گریان کمک خواستند ومن گفتم چه کمکی می توانم انجام دهم .خانم گفت بچه ام سوخته واز شدت سوختگی از درد ساکت نمی شود میخواهیم به بیمارستان برویم ولی راه بسته است. من تنها کاری که می توانستم بکنم این بود که جلوافتادم وبا روشن کردن آژیر و گردان اتومبیل پلیس راه را برای پراید سفید بازکردم وآنها را تا جلوی بیمارستان رساندم ظاهرا کار ساده ای بود که در نقش خودرو فوریت های پزشکی و آمبولانس ظاهرشدیم ولی لذت و حلاوت این کمک هنوزم یکی از شیرین ترین لحظات زندگی خدمتی من به شمار می آید


0