شعرناب

معجزات


بنام خداوند بخشنده مهربان
خاطره ای درذهنم هست بیش از نیم قرن که مر بوط به شعر وشاعری میباشد آن را به اعضا ء شعر ناب تقدیم میکنم ودر صحت وسقم آن هم هیچگونه دلیلی ندارم .
دریکی از مجالس عزاداری واعظی گفت.
شاعری باسرودن یک شعر بسیار زیبا در فضیلت مولا امیر المومین (ع) تصمیم گرفت ابتدا
آن را برای خود حضرت بخواند وهرچه حضرت خواست به او مزد بدهد لذا روانه نجف اشرف
شد هر روز میآمد مقابل ضریح شعررا میخواند خبری نمیشد یک روز که مشغول خواندن شعر بود
متوجه شد یک نفر ایرانی مقابل ضریح حضرت ایستاد ویک رباعی که هیج رعایت شعری نشده بود خواند بلا فاصله از داخل ضریح یک قطعه طلا به طرف او پرت شد آن مرد هم ان را برداشت وازحرم خارج شد بادیدن این صحنه شاعر سخت ناراحت شد ونا امید ازحرم خارج شد تصمیم گرفت برگردد ایران شب هنگام درعالم رویا بزرگواری به خوابش آمد گفت برو اصفهان بگو( به آسمان رود کار آفتاب کند) شاعر مذکور برگشت ایران نا امیدانه رفت اصفهان متوجه شد بردر ودیوار شهر اصفهان ازطرف یکی ازشاهان صفویه آن زمان آگهی شده هر کس مصرع این شعررا بگوید هر چه بخواهد به او ازطرف شاه صفویه به او هدیه زیاد داده میشود دقت کرد دید مصرع بیت این است ( ز زره گر نظر لطف بوتراب کند ) خلاصه بعد از آنکه این مصرع دوم که به خواب دیده بود پیش خود مرور کرد متوجه شد جایز ارزنده ای نصیب او خواهد شد بلا فاصله خودرا به دربار رساند وگفت مصرع دوم شعر را خواهد گفت وقتیکه مصرع آن را گفت شاه صفویه گفت، سرودن این مصرع کار تو نیست او هم جریان را بعرض رساند شاه صفویه پس از شکرگذاری گفت چون مولا امیرالمومنین(ع) یکی از القابش بوتراب هست وجایزه تورا به من واگذار کرده معلوم است به من توجه دارد هرچه را که بخواهید به تو خواهم داد که آن شاعر هم مقامی در دربار پیدا کرد . به امید آنکه مولا هم به شاعران ومداحان اهل بیت توجه کند از خوانندگان عزیز خدا حافظی میکنم دست حق نگهدار وبا تکرار بیت توفیق همه را ازخداوند خواستارم ( ز زره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود کار آفتاب کند )


0