شعرناب

داستان سه دوست


سه دوست بی پول برای صرف غذا به رستورنی رفتند و هرکدام جداگانه سر میز نشستند و دستور غذا دادند.غذا را برای هر کدوم اوردن وشروع کردن به میل کردن. اولی بلند شد رفت پای میز و به فروشنده گفت بقیه پول منو بده.فروشنده با تعجب گفت شما پول غذا را ندادید سراغ بقیه پولتو می گیری.کار به سروصدا کشید.دوست دومی بلند شد و رفت گفت ایشون راست میگه وقتی که من پول غذارو می دادم!!!بهش گفتی که بعد از اینکه غذاتو میل کردی بیا بقیه پولتونو بگیرید.فروشنده مات و مبهوت بهش میگه تو خودت پول غذا رو ندادی که داری این حرفارو می زنی.ناگهان نفر سوم وسط سالن نشست و شروع کرد به سر و صورت خودش زدن.پرسیدن که چی شده؟گفت اینجور که با اینا داره رفتار می کنه شک ندارم به منم میگه پول غذاتو ندادی.فروشنده بی خیال پول میشه و میگه به سلامت بابا من حریف شما نمی شم.!!


0