شعرناب

فرشته ای به نام رویا

هر چه بیشتر به بزرگی و مقام این پدر می اندیشم
به وسعت قلب مهربانش
به ایثار و گذشتش
به صبر و استقا متش پی میبرم
که بهترین الگو در روزهای سخت من که صبرم لبریز و طاقتم
طاق میشد بوده و هست..
فرشته ای به نام رویا.....
رویا نوزده سال داشت
که بر اثر اتفاق به کما می رود
هفده روز در کما بود...
که پزشک متخصص اعلام مرگ مغزی را تائید میکند..
و در شرایطی که تصورش برای هر کسی قابل درک نمی باشد
اهدای عضو رویا را با پدرش مطرح میکنند..
آقای مسعود ربیعی پدره رویا بدونه فوت وقت
و با تصمیم به جا که روح بزرگ این انسان
را نمایان میکند زیره برگه اهدای عضو را امضا میکند...
پدره رویا با این تصمیم هفت نفر را از مرگ حتمی و
پنجاه و سه نفر را از معلولیت نجات میدهد..
که اجزای فرشته ای به نام رویا
در بدن شصت نفر که هر کدام یک رویا بوده
به حیاط خود ادامه میدهند
و زنده بودن و زندگی کردن را مدیون
رویا و پدرش میباشند...
با اهدا کردن عضو رویا این مرد بزرگ
بزرگترین درس را به من و اطرافیانش آموخت..
انسانیت....
دوست و برادر بزرگوار آقای مسعود ربیعی
خداوند روح دختر بزرگوارتان رویا را
در بالاترین جایگاه در بهشت قرار بدهد..
و عزت و بزرگی شما را به بالاترین درجات برساند..


0