شعرناب

لفّ و نشر

بسم الله الرّحمن الرّحیم
در این مطلب با آرایه ی «لفّ و نشر» آشنا می شویم.
در اصطلاح علم بدیع «لفّ» و «نشر» به معنای « پیچیدن » و « گستردن» است.
به تعریف فوق دقت کنید! خود نمونه ای از آرایه لفّ و نشر است.
یعنی در واقع جمله فوق چنین است:
در اصطلاح علم بدیع لفّ به معنای پیچیدن و نشر به معنای گستردن است.
در این آرایه سخن، به دو قسمت تقسیم می شود. در قسمت اول، دو یا چند واژه آورده می شود و در قسمت دوم، توضیحات مربوط به هر کدام از واژه های قسمت اول آورده می شود.
مثالی در نثر:
دو كس دشمن ملك و دينند : پادشاه بي حلم و زاهد بي علم.
معنای عبارت فوق چنین است:
دشمنِ مُلک، پادشاه بی حلم است و دشمنِ دین، زاهد بی علم.
بنابراین دشمن ملک و دشمن دین «لفّ» است و پادشاه بی حلم و زاهد بی علم نیز «نشر».
حال اگر ترتیب آوردن لف ها و نشرهای متناظر، یکسان باشد به آن «لفّ و نشر مرتّب» می گویند. در مثال فوق، لفّ و نشر مرتب داریم. یعنی ترتیب لفّ اول (دشمن ملک) با نشر اول (پادشاه بی حلم) در تناظر است و لفّ دوم (دشمن دین) با نشر دوم ( زاهد بی علم).
اما اگر ترتیب لفّ ها و نشرها متفاوت باشد، به آن «لفّ و نشر مشوّش» می گوییم. در مثال فوق فرض را بر این بگیرید که جای پادشاه بی حلم و زاهد بی علم عوض شود. یعنی جمله بدین شکل شود:
دو كس دشمن ملك و دينند : زاهد بي علم و پادشاه بي حلم.
در این صورت لف و نشر مشوّش داریم.
مثال لف و نشر مرتب در شعر:
از عفو و خشم تو دو نمونه است روز و شب
وز مهر و کین تو دو نمونه است شهد و سم
مصراع اول: عفو با روز و خشم با شب متناظر است.(حفظ ترتیب)
مصراع دوم: مهر با شهد و کین با سم متناظر است.(حفظ ترتیب)
به روز نبرد آن یلِ ارجمند
به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست
شمشیر با برید با سر در تناظر است.
خنجر با درید با سینه در تناظر است.
گرز با شکست با پا در تناظر است.
کمند با ببست با دست در تناظر است.
مثال لف و نشر مشوّش در شعر:
تا رفتنش ببينـم و گفتنش بشنـوم
از پاي تا به سر همه سمع و بصر شدم
توضیح اینکه با چشم(بصر) می بینیم و با گوش(سمع) می شنویم. در اینجا «رفتن را دیدن» لفّ اول و «گفتن(سخن) را شنیدن» لفّ دوم است. در مصراع بعد، «سمع» نشر اولّ بوده و متناظر با لفّ دوم است؛ «بصر» نشر دوم بوده و متناظر با لفّ اول است.


0