شعرناب

آرایه سجع(تسجیع)

بسم الله الرحمن الرحیم
آرایه «سجع» که در نثر و اشعار نو بدون وزن(اشعار خارج از اوزان شعر پارسی) کاربرد دارد، به معنی آوردن واژگان با وزنی مشابه یا حروف پایانی مشابه و یا هر دو است.
در این مقال هدف، گوهر نشاندن در صدف است. به این امید که در متون و اشعار سپید، که آهنگ درونی اهمیت فزونی دارد، به کار آید و آن را به بار آرَد.
سجع به طور کلی به سه دسته تقسیم می شود:
سجع متوازن
سجع مطرّف
سجع متوازی
در سجع متوازن، واژگان اگرچه مشترک نیستند از نظر حروف پایانی ، اما دارند وزن یکسانی.
برای مثال واژه های «دبیر و علیم» سجع متوازن دارند. یعنی هر دو بر وزن «فعیل» پایدارند.
در سجع مطرّف، واژگان در حروف پایانی یک دستند اما به لحاظ وزن متفاوت هستند.
برای مثال واژه های «شیر و اسیر» که وزنی بیگانه دارند و حروف پایانی یگانه.
در سجع متوازی، هر دو ویژگی در واژگان موجود است. هم وزن برابر دارند و هم تشابه در حروف آخر.
برای مثال واژه های «شیر و سیر» سجع متوازی هستند.
لازم به تذکر از باب تفکر است که کلمات سجع متوازی، در بسیاری از موارد «جناس ناقص» نیز هستند که به امید حضرتِ دادار ذاتی در جستارِ آتی، تقدیم خواهد گردید.
پر واضح است که بارزترین نمونه انواع سجع، دیباچه فاخر گلستان سعدی(علیه الرحمه) است که زبان از توصیف زیبایی آن، قاصر است.
در ادامه شما عزیزان را به حکایتی زیبا و آموزنده از «فریاد نامه» به قلم دوست و برادر عزیزم محمد رضا زارع(م فریاد) دعوت می کنم:
گرگ پیری با گرگ زادگان چنین گفت و در خاک خُفت:
چو دست یابید بر خفته گلّه ای از گوسپندان، زنهار! که جز گلو را مگیرید به دندان! چرا که گوسپند گلو بفشرده چنان است که گویی مُرده، نه خود به در بَرَد جان را، و نه بیدار کند دگر گوسپندان را.
گلو بفشرده کی حق می توان گفت؟
قلم بشکسته کی دُر می توان سُفت؟
هزار افسوس بر آن گلّه ای باد!
که چوپانش تَبَه گشت و سگش خُفت
(فریادنامه_ م. فریاد)


0