شعرناب

چاشنی

ایاشده ازشدت بد حالی و غصه
ولگردترین عابر برزن شده باشی
ایاشده بیدل شوی وداغتر از داغ
چون تیر میان صف دشمن شده باشی؟
پروین برهان
(بله شده بانو ی من اینگونه شدم من
پناه به خدا گر که تو چون من شده باشی)
*********************************
اى شمع بسوز از سر تقصير شباهنگ
علم است كه در سوز تو پروانه ‏ام امشب
گر عشق همين است كه دهندم مى و پيمان
من باصر بى‏ باده و پيمانه ‏ام امشب
باقر رمزی باصر
(ازعطر غزلهای گل از گل بشکفته
خوشبو شده روح ودل جانانه ام امشب)
*******************************
بگذر ای اهریمن ای شیطان شیخ از مردمان
کاین زمان ار نگذری از دستت ایران بگذرد
باقر رمزی باصر
(ای سفیر شعرتو ایران را غزل باران نما
جز محالات است شیخ از عهد شیطان بگذرد)
***********************************
بر اساسِ کوپرنیکِ کلمات
چهره ات
مرکزِ کائنات قرار گرفت و
از کلاهک اتمی،
سیاره ای بیرون کشیدیم
که از رنج خالی ست!!
کوپرنیک
پژمان بدری
(سیاره ای که از نیرنگ
جنگ ننگ وتفنگ خالی ست
خدایا هست آیادر میان کهکشان هایت ؟)
*******************************
اما همچنان بوی دانستن میاید
ما مچاله شدگان تقدیر
شکست خورده ی هفتاد جنبش نافرجامیم
و ناممان در سیاهه ی توفان ست هنوز
از آستین انار اگر تبری بیرون خزید
به حرمت نی لبک ها ببخشیدش
مگر هیچ‌ یک از شما
به لانه ی پرنده یا به ارکیده ی لبهای زنی
ناخنک نزده است ؟؟
شادی این شط از اندوه دره ها میگذرد
مهرداد مانا
(واما تارا بانویی که شاید
درخیال خود یک سلبریتی است
ولی هنوز واژه هایش بوی
شیر خام میدهد
ولی امیدش هست که روزی
به نقطه ی جوش « مانا»برسد و مانا گردد)
**********************************
گریه‌هایی قبلِ این لبخندها هم بوده‌است
حالِ من خوب است! این غم، التهابی بیش نیست
تسلیت گفتم به نوزادی که دنیا آمده‌است
زندگی در این جهان مردم! عذابی بیش نیست‌...
سارا فرجی
(من چرا گویم چرا از غم نوشتی ای صنم
من که سفال دلم اندر لعابی بیش نیست)
*******************************
خوشا بودن ... چگونه ؟ چون محمّد
که محبوب ِخدا و خَلق ... احمد
طاهره حسین زاده (کوهواره)
(مردان خدا تا به خدا پای نهادند
رفتند به افلاک ومرا جای نهادند)
************************
دیگر تن رنجور و خُردم را نمی خواهم
باید که هم بی دست و هم بی پا به رقص آیم
زیر درخت مرگ مجنونوارمی خوانم
تا لحظه ایی همراه با لیلا به رقص آیم:
با بیت ها رقصیدن اینجا سر نمی خواهد
اینجا غزل ها اول و آخر نمی خواهد
محمد جواد عطاالهی
(شمع است وشب وصدای تیک تاک زمان
دل کرده هوای سروسودای نهان
شب دست مرا گرفته پا میکوبد
دل برده مرا به اسمان های رمان)
**************************
حال این شهر خراب است و کسی باکش نیست
مرده اند مردم این شهر کسی نیست انگار
گفته کم غصه بخور به شود این حال حزین
گفتمش شب که دراز است وقلندر بیدار
محمد امیری
(شهرمن شهره یخه شهر تنهایی باد
شهری ارام ولی درسکوتش فریاد
انکه آفتاب شدو گرمیش بود سراب
شهرمن رایخ کرد خانه اش ویران باد
شهرمن رنگی نیست رنگ سرد رویاست
رنگ بیرنگی شد تا بماند دریاد)
************************
سلام وعرض ادب واحترام خدمت یکایک اعضای ناب شعر ناب 🌴
عباداتتون قبول درگاه خدای بخشنده ومهربان
بیتهای درون پرانتز بداهه هایی میباشد که از طرف خودم زیر کامنت شاعران ادیب وگرانقدر نام برده ارسال کرده ام
امیدوارم که دعوتتون کرده باشم به یه چاشنی خوشمزه 🙏
در پناه خدا همواره شاد وسربلند باشید 🌹


0