شعرناب

اقرأ باسم ربک ...


وقتی همانند زلزله رعشه ای ارکان وجودت را به تکانش می اندازد و ار خود بیخود می کند و احساس نرم و لطیفی همچون باران صبحگاهی روح و جانت را نوازش می دهد این نفس ناطقه توست که بر تو فرود آمده تا پیام ملکوت جان را بر تو ارزانی دارد و تو انتخاب شده ای.
وقتی تمام عناصر وجودت قد می کشد و به جولان می آید و حصار چارچوب طبیعت را می شکند، تو برگزیده شده ای تا رستاخیزی در تو ایجاد شود، تا لوای تعهد آگاهی را بر دوش کشی و شعار جان گرفته از شعور ناب را سردهی؛ اما تا در جاده منتهی به سرادق قدس گام بر می داری مؤید به «روح القدس» هستی و گرنه مشمول کلام الهی: «والشعراء یتّبعهم الغاوون... » خواهی شد و زنهار از آن، زنهار!!!
شاعر متعهد سخنی از خود نمی گوید. واسطه ای است که از نای او سخن می گویند. شعر او "ساخته" نیست. برآمده و فیض است. کلام ناب ربانی است و نشانه اش این است که قابلیت نقد و تصحیح و اضافه ندارد هر چند شاعران زبردستی مدت ها روی آن کار کنند.
و بگذار بگویم اما، که منکر شعر "هنر برای هنر" نشده ام و آن را ارج می نهم لیکن تمام ارزش آن در جایی است که شاعر و شعر او در معرض بازیچه برای سوداگران بازار سیاست و اقتصاد و فرهنگ شیطانی قرار گرفته باشد و شاعر با تمسک به این پناهگاه معنوی بخواهد شعرش را پاس دارد. جزین اگر هنر شعر برای رهایی انسان از عوامل اسارت او نباشد رشته های بهم بافته سحر است و این شعر دیگر هنر نیست.
البته، شعر دل را باید از این میان جدا کنم چرا که دل خانه خدا و شعرش نجوای عاشقان است.


0