شعرناب

آخرین شعر


شعر را می فهمم
آخرین شعری که سروده ای را خواندم. همهبیت های شعر، رنگ و بوی مرا دارد!. حتما" می گویی خود شیفته و از خود راضی ام. خب هستم!.
بیت بیت سروده ات آدرس ترا می دهد. آدرسی که فقط من بلدم. حتی گلهای چادرنمازت مرا صدا می کنند! عطر گل محمدی...
مگر غیر از من کسی تو را بر سر سجاده دیده بود؟ وقتی مُهر سجاده ات را بر می داشتم، بال بال میزدی...!
چند بار گفته ام، خودت را اینقدر اسیر مُهر و سجاده و نحوه ایستادن برای نماز نکن، خدا باید قبول کند که می کند، نگران چه هستی؟
همه اینها را در شعرت به ایما و اشاره گفته ای. بازهم حاشا می کنی؟
حالا دیگر یقین دارم شعر را برای من سروده ای...؟


0