شعرناب

فضای خیال

چند سال پیش نوشته ای رو برای یکی از اساتید تحت قالب شعر آزاد ارسال کردم که شاید الان بیشتر به نظرم متن ادبی میاد. استاد گرامی نقد جالبی کرد و گفتند که احساس شخصیرو در شعر واردکردم و فضای خیال شعر رو محدود و بقولی در شعر دستم باز شده و جذابیتی برای خواننده ایجاد نمی کند. به عبارت دیگر بیان احساسات شاعر،شعر تلقی نمیشود و شعر برگرفته از فضای خیال است تا تاثیر مستقیم احساس شاعر.
نام :رویاساز
رویاساز سال های رها شده
با حلقه های رنگین دوار در دست
با لبخند مات بر دهان کج
باز صدایم کرد
افسانه تازه ای ساخته
از خیالی شکسته
از توهمی مرده
هر بار که می آید
این خاکستر آروزهای رنگین جان می گیرد
زندگی معنا می یابد
و همه چیز همانی می شود
که می بایست می بود
افسوس
شعبده هایش زود رنگ می بازد
رهایم می کند
من می مانم و تلخی همیشگی و گزنده ی بودها
و هیبت سرد و بی روح واقعیت ها
و انتظار خیالی دیگر
پی نوشت:از دوستان عزیز می خواهم نظر و دیدگاه شخصی خود رو در این باره اعلام کنند که آیا شاعر می تواند از احساس شخصی اش فاصله بگیرد و یا اگر از سطحی بالاتر بنگرد امکان آزادی دنیای خیال در نوشته بیشتر خواهد شد؟دوستان بیشتر از فضای خیال تاثیر می گیرید درنوشتن اشعار یا احساس درونی تان؟تجربه شخصی یا رویاسازی تان؟


0