شعرناب

با من بمان


با من بمان
دلم به امید وصال تو ...
آرام گرفته بود وآرزویم
گوشه چشمی نظر و
قلبی لبریز از واژه ی ...
ودستان گرمی چون ریگهای داغ تابستانِ شَهرم
آرزوی دیرینه را نمایان میکرد
ولی..
افسوس
تک نیم نگاهی داشتی
آنهم به نرخ رفتنت
وفریادی به بلندای آوای سکوت
که خانه ی دل را به آتش میکشید
و...
ساز زیبایی نواختی
که بر دل نشست
اما حیف...
که نوایش نوای رفتن تو بودو
تنهایی من...
برگرد تا در آیینه ی ماندن تو
آینده ی پر موجم صاف گردد.
حسین سپهری
ماهشهر
خوزستان9آبان91


0