سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      مصطفی علی رضائی
      ارسال شده توسط

      مصطفی رضائی

      در تاریخ : شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۲:۱۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۵۳ | نظرات : ۰

      معلم کلاس اول ما خانم بسیار مهربانی بود. اصلا کلی برای همه ی بچه ها مادر بود. از روز اول انگار همه ما رو می شناخت و به اسم کوچیک صدا میزد. یادم نمیاد  که اسم از ما پرسیده باشه و یا بگه خودتون رو معرفی کنید . وارد کلاس که می شد، با لبخندی شیرین به همه اطمینان می داد که  پیش مادر مون هستیم.
      همیشه برای شروع یک داستان کوچک میگفت و بعدش میرفت به سر درس. نمیدونم الان  کجاست ، زنده هست یا نه ولی همیشه براش بهترین دعاها و آرزوها رو دارم. . خیلی به یاد خوبیاش هستم و خودم رو  خیلی مدیونش میدونم و فکر میکنم در تقویت پایه اصلی یادگیری من خیلی موثر بوده است. 
      و خبر بد اینکه خانم آموزگار ما ، باردار بود و از دی ماه دیگه نیامد و رفت برای مرخصی زایمان. یک آقا به جای ایشون آمد و از روز اول خط کش بدست آمد. آمد و پاش ور گذاشت رو صندلی و پشت به تخته سیاه و روبه روی ما رو میز نشست و درحالیکه خط کش رو توهوا تکون میداد ، از ما خواست خودمون رو معرفی کنیم. 
      بقیه رو نمیدونم ولی من حسابی هول کرده بودم . بچه ها یکی یکی خودشون رو معرفی کردن تا رسید به من . گفتم که اولین بار بود  میخواستم خودم رو معرفی کنم، اینقدر محمد علی و احمد رضا و حسن علی و حسینعلی و محمد رضا و...  شنیدم که فکر کردم همه اسمها باید دو قسمتی باشه و من که اسمم یک قسمتیه، انگار که ناقصم . تا رسید به من برای اینکه از بقیه عقب نمونده باشم، سریع بلند شدم و گفتم : " مصطفی علی رضائی".

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۹۵۴۵ در تاریخ شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۲:۱۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0