سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    پارادوکس در شعر حافظ
    ارسال شده توسط

    مسعود میناآباد مسعود م

    در تاریخ : شنبه ۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۲۱
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۸۲۷ | نظرات : ۱

     
     
    پارادوکس در شعر حافظ  {(  محمد طرغه ‌ )}    
    قسمت :  2/1
     

    پارادوكس(Paraox) كلمه‌ي يوناني است،كه خود از كلمه‌ي لاتيني(Paradoxum)ساخته شده است.واژه‌ي Praadoxum هم مركب از دو جزء:Para به معني مخالف ومقابل،وdox به معني نظر وانديشه است.پس اين واژه رويهمرفته به معني خلاف راي وانديشه‌ي معمول است.درفارسي تعريفي كه ازآن ارائه داده‌اند،«غيرواقعيت را واقعي جلوه دادن‌ است»،يا تصويرهاي تناقض‌نماكه شدت تناقض درآنها زياد باشد،مانند سلطان گدا،يا گفته‌ي معروف بايزيد بسطامي كه گفت:چراغي روشنتر از تاريكي نديدم.دكتر كدكني در كتاب شاعر آيينه‌ها،مي‌گويد:«اولين بار من اين اصطلا ح را در زبان فارسي كشف كردم،تا جاي‌كه به ياد دارم،كسي اين اصطلاح را بكار نگرفته‌است.»پس با اين حساب پارادوكس با نوشته‌ي دكتر كدكني در مورد بيدل،كه درشعرهاي اين شاعربه كرات ديده مي‌شود،در نقدها و تفسيرهاي فارسي ظهور كرده است.اما آنچه مسلم است،پيشينه‌ي تاريخي آن به زمانهاي دورتري،حتي به آغاز خلقت انسانها،برمي‌گردد.
    پارادوكس درفرهنگ باستاني:
    ظهور و لزوم پارادوكس شايد با خلق انسانها،كه اديان نيز بوجود آمد ند،شروع شده باشد.چرا كه مسئله‌ي دين،يك مسئله‌ي دروني است و تحليل و آناليز دروني مي‌ طلبد.از اين روكه پارادوكس نيز بيانگر حالتهاي شديد تناقض نما است،و اين حالت بيشتر اوقات به مسائل دروني بر مي‌گردد،مي‌توان گفت،باهم در پيوند هستند.مسئله‌ي تثليث روح‌القدوس در آيين مسيحيت، نشاني از پارادوكس است،يعني در آن واحد سه بًعدي بودن يك مسئله كه در ظاهرودردنياي محسوسات بعيد به نظر مي‌رسد.اين ديدگاه اين نظريه‌ي افلاطون را نيز منتفي مي‌كند:كه مي‌گويد در آن واحد نمي‌توان در دو مكان بود،يا دوياسه چهره را از يك چيز در آن واحد استنباط كرد.اين مسئله در متنهاي جديد ادبي كه در آن واحد تفسيرهاي جداگانه‌اي از آن مي‌شود،يا نقاشي‌هاي سبك كوبيسم،نيز ديده مي‌شودچنين به نظر مي‌رسدكه، مسيحيت اين تثليث را از يك عقيده‌ي هند باستان به وام گرفته باشد.
    «در يكي از كهن‌ترين كتاب هنديها،به نام اوپنيشادها(اوپه‌نيشادها)‌ كه در وصف عقايد هند باستان نگاشته‌شده‌است،در حكمت ودانتا از كتاب مذكور،تصاوير پارادوكسي ديده مي‌شود،كه در مقابل يگانگي برهمن و كثرات جهان محسوس است.در ادهيايي پنجم مي‌نويسد:پرو بي‌نهايت است.آن ذات صرف،وپرو بي‌نهايت است.عالم نام و صورت است،واز آن برهم كه پرو بي‌نهايت است،اين عالم پرو بي‌نهايت ظاهر شده،او به ذات خود هميشه قائم است.همه در او فاني و او باقي خواهد ماند .»
    در آن فلسفه،برهمن،فرد اول از خدايان سه‌گانه‌ي هند،خداي آفريننده،داراي ذاتي يگانه است،كه هيچ فرد ثاني براي او قابل فرض نيست. در عبارت مذكور اصالت داشتن و حق بودن برهمن از سوي و،نمود پنداري جهان محسوس و محض،و بطلان انگاشتن آن از سوي ديگر، زمينه‌ي پارادوكسي را فراهم ساخته‌است.چون غيرواقعت را ضميمه‌ي واقعيت كرده است.واقعيت اصالتاً برهمن است و مجازاً،به كثرات عالم تعلق مي‌گيرد،و از اين رو كثرات، اصالتاً موهوم و واقعييت نما هستند،و نسبت برهمن با عالم،نسبت تقابلي همه و هيچ است.بود و نمود و واقعيت و پندارتواماً در پيكره‌‌ي هستي تحقق يافته و تصوير پارادوكسي را به نمايش در آورده است.
    اين انديشه‌ي متعارض در تصويري نمادين از مجسمه‌ي شيوا،خداي فنا كننده‌ي كائنات هندوان،تنديسي پارادوكسي ساخته است.تنديس خارايي شيوا در غارهاي آلفاتنا،در حوالي بمبئي،اين مجسمه يك سر اصلي دارد،كه فاصله‌ي چانه تا تاركش حدود 60 متر است.از دو سوي اين سر،يك سرديگردر چپ ويك سر ديگر راست پيدا است.نيمروخي كه در طرف راست است،مذكر و آنكه در طرف چپ است مؤنث است.در اين تصوير نمادين،هئت متناقض نمايي مشهود است»يعني پيكره‌اي كه در آن واحد هم مذكر و هم مؤنث است،در واقعيت،حالت پارادوكس از يك شخص است.
    رابطه‌ي پارادوكس با شطح :
    در برخي از تعريفها كه از پارادوكس كرده‌اند،آنرا با شطح نزديك و حتي يكي دانسته‌اند.«شطح در لغت به معني حركت است.حركت كردن و بر دو طرف پاشيدن مثل رود تنگي كه چون آبش زياد شود،از دو لبه‌يي رود بيرون ريزد.آسياي آرد نيز از شدت حركت«مشطاع» گويند».در تعريف ديگر شطح گفته‌اند ،«شطح نشانه‌ي حركت اسرار دل عارف است.برحاسته از شهود و درك باطني است،و به سادگي قابل تطبيق و تغيير با عقل و منطق نيست».
    به طور كلي آن گفته‌هاي كه عارفان،در حالت سًكر و مستي بر زبان جاري مي‌كنند،شطح است.(به‌ نظر میرسد شطح ترکیبی از کلمات شریعت،طریقت و حقیقت باشد)
    در كتاب عرفان و فلسفه‌ي و.ت.استيس،در باره‌ي شطح گويي چنين نوشته‌شده است.«شطح گويي،يك تعبيه‌ي مهم خطابي يا ادبي است كه نويسنده، بدينوسيله كلام خود را مؤثرتر و مؤكدتر مي‌سازند،تا پيام فكري خود را به نحوي نمايان،شيوا،شاعرانه و نافذ القا كنند و خواننده را وادار به توقف و تآمل نمايند.توجه‌ي او را كه ممكن است خيلي سريع و سطحي از كنار موضوع بگذرد،شديداً به آن جلب كنند».در واقع پارادوكس و شطح از يك آبشخور آب مي‌خورند،با اين اختلاف كه شطح فقط در گفته‌هاي عرفاني ديده مي‌شود،ولي پارادوكس حد و مرزي نمي‌شناسد.
    پيشينه‌ي پارادوكس در ادب كلاسيك ايران:
    همچنانكه اشا ره كرديم با شروع زندگي انساني و رو آوردن انسان،به دين،پارادوكس وارد ادب انسانها شده است،كه مثال آن را در صفحات قبل بيان كرديم.اما در اد ب فارسي،باروآوردن ادب فارسي به‌ عرفان،پارادوكس در ادب فارس برجسته شد.به خصوص كه در ايران و خصوصاً كه ادب ايراني با مذهب آميخته بود،و از طرف ديگر هم با در جريان بودن دو انديشه‌ي كلامي معتزله و اشعري،كه مدام در تناقض و ضديد بودند،پله و پايه‌ي پارادوكس بالا گرفت.هر چند در ميان فرقه‌هاي اسلامي معتزله در بين منابع چهارگانه‌ي شناخت يعني كتاب،سنت،عقل و اجماع،عقل را معتبر شمردند،ولي اشعريها بيشترين تآثير را در بوجود آوردن شطح و پارادوكس داشته‌اند.چرا كه آنها به جبر و اختيار معتقد بودند و در لحظات سًكر و مستي هم به بعضي از واقعيتها دست مي‌يافتند،كه در ظاهر با جبر و اختيار همخواني نداشت،از طرف ديگر هم اشعريها در ادب فارسي بيشترين نفوذ را دارا بودند. به همين دليل ما به حالتهاي شطح و پارادوكس را در نثر ادب فارسي روبرو مي‌شويم كه آنهارا مي‌توان در نوشته‌هاي عارفاني مانند،حلاج،(انا الحق)عين‌القضات(در عشق اگر نيست شوي هست شوي)،بايزيد بسطامي (چراغي روشنتر از تاريكي نديدم)،نجم رازي (آنچه نصيب من است در بي نصيبي است و كام من ناكامي و مراد من در نامرادي و هستي من در نيسستي و توانگري و فقر من در فخر است)و …جستجو كنيم ودر شعر نيز بايد رد آنرا در شاعران عارفي چون عطار،سنايي،نظامي،سعدي و حافظ يافت.هرچند اين بدان معني نيست كه پارادوكس فقط در نويسندگان و شاعران عارف ديده مي‌شود،ولي چون ادبيات ايران با شروع عر فان در خود،خود را از برون گراي و تصوير پردازي كه تا آن زمان مهمترين عنصرآن به خصوص در شعر بود،رهانيد،وبه درون گراي و سيالي ذهني روي آورد، ما از قرن شيش به بعد،بيشتر اين حالت را درشاعر ان و نويسندگان عا رف مشاهده مي‌كنيم.البته اين هم دلايل بخصوص خودش ر ا دارد.اير ان در طول تاريخ دچار حمله‌ي دد منشانه‌ي حكومتهاي جبار شده است،كه مهمترين هديه‌ي آنها براي مرد م،كشتار و آوارگي و ديكتاتوريت بوده است،در نتييجه،هميشه و طبق معمول،در اطراف اين شاهان دد منش و خونخوار،كساني در ظاهر متدين و روحاني،به تظاهر فتواهاي ناعادلانه و دور از عقل و آيين را به نفع شاهان و دارو دسته‌هاي آنها،صادر كرده‌اند.همين امر باعث بي‌عد التيهاي فاحش و نابرابر شده است،كه اين به خوبي درنوشته و شعر آن دوران نمايان است.بي علت نيست كه حافظ آنقدر از زاهدان،كه دينداران درو غين هستند،متنفر است،و مدام آنها ر ا مو رد نكو هش قرار مي‌دهد .هرجا كه فرصت گير مي‌آ ورد،آنها را نكوهش ودر برخي از شعرها،آنهارابا طنز تلخي درشعرش،از آنها يادمي‌كندشاعر در اكثر شعرهايش اين زاهدان به ظاهر متدين را خطاب قرار داده است. از طرف ديگر هم،معمولاً قشر شاعرو نويسنده،بر خلاف طبع حكومت حاكم،برخورد مي‌كنند،چراكه ازمدينه‌ي فاضله‌ي كه به دنبالش هستند،به علت ظلم و ستمي كه ازاين حكومتها مي‌ بينند،خبري نيست.همه‌ي اين نابرابريها و تناقض‌ها،فضاي براي شعرو نوشته‌ها،ايجاد مي‌كنند،كه بعضي اوقات اين فضاها،به علت شديد بودن تناقض از حد معمول،حالتي بوجود مي‌آورد،كه همانا پار ادوكس است.اين حالت پارادوكس را در شعر شاعران قرن 7و8و9و10 به خوبي مشاهده مي‌كنيم،كه در شاعران مانند،حافظ،سرمد كاشاني و نهايتاً در بيدل به اوج خود مي‌رسد.
    ادامه دارد ……………………

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۹۴۲۵ در تاریخ شنبه ۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0