سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        کودکانه
        ارسال شده توسط

        محسن متقین

        در تاریخ : شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ ۰۳:۴۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۱۵ | نظرات : ۳

        کودکانه 
        هنوز هم گاهی که با فرزندم صحبت می کنم احساس خاصی که شایدبتوان اسم انرا احساس کودکی گذاشت بر من هجوم می اورد وتمامی رفتارهای عادی مرا تحت الشعاع قرار می دهد . در صحبت کردن تمام سین ها تبدیل به شین می گردد,جیم ها دال می شودوشین ها سین.
         
        طنین صدایم بیست سی سال جوان تر می شودوتمامی ماهیچه های ارادی وغیر ارادی صورتم دست به دست هم می دهندومرا تبدیل به یک کودک می کنند.
         
        کودک من !
        اگه گفتی کدا ....می خوایم بریم ؟!
        خونه مامانی .
        واحدهای اندازه گیری برایم محدود می شود- همه بی نهایت هاحداکثر تا نوک انگشتان من، وقتی دستهایم را از هم باز میکنم ؛خواهد بود.
        ؛مامان روچقدر دوست داری ؛ این ............قدر......
        وزمان مفهوم گنگ علمی خود رادر ذهن من ندارد ،هفته ،ماه ،سال و.... همگی یک معنی داشت ,؛مامان کی میریم پارک ؟؛
        یک بار بخوابیم باز پاشیم ؛یک بار دیگه بخوابیم باز پاشیم ،انوقت.
        رنگها مفهوم خاصی را درذهن تداعی می کردند. قرمز یعنی ماهیهای رقصان حوض بیضی شکل وسط حیاط .سبزوزردونارنجی همگی عطر خوب شمعدانی های چیده شده دور حوض در بعدازظهرهای تابستان را می پراکند.
        زیباترین رنگ قهوه ای بود وقتی دستهای پدر دستهای کوچک مرا در خود می فشردوقدمهای کوچک من بهمراه پدر سنگفرش اجری کف حیاط را می پیمود.
        نسیم صبحگاهی ونوازش دستهای دعا –سجاده پهن پدر وچادر نماز سفید مادر.
         
        عبوراز کوچه های سنگفرش وپله های اب انبار وصدای نقارخانه همگی تنها یادگارهای کودکی من هستند وتصاویرانها که در پستوی ذهنم پنهان شان کرده ام اکنون با گذشت زمان مات شده است مه گرفته شده است ،خاکستری شده است ،سفید شده است ،همچون برف .
        برفی نشسته بر موهای پدر ،مادر،ومن ....!
        محسن متقین

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۱۸۵ در تاریخ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ ۰۳:۴۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        همایون طهماسبی (شوکران)
        دوشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۸ ۲۰:۵۰
        درودتان
        زیباااااا
        خندانک خندانک خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        دوشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۸ ۲۰:۵۰
        خندانک خندانک خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        دوشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۸ ۲۰:۵۰
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0