سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      زندگی نامه عباس خوش عمل کاشانی
      ارسال شده توسط

      احمدی زاده(ملحق)

      در تاریخ : شنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۴ ۱۷:۱۹
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۸۲۲ | نظرات : ۲۷

      متولد کاشان 25 دی ماه 1337 شمسی.پدر:قاری و استاد قرآن.مداح افتخاری اهل بیت.شغل شاطر نانوایی سنگکی.دارای طبع شعر و آثاری ازو چاپ شده در مجلات دهه ی 30.خودم از کلاس اول ابتدایی تا پایان سوم راهنمایی را در دبستان و دبیرستان ملی(غیرانتفاعی)خیام به مدیریت حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی محمد مدرس کاشانی چهره ی بارز فرهنگی و ادیب و شاعر و خطیب و واعظ گذراندم.مدرسه ی خیام یا مدرس خوشنام ترین مدرسه در کاشان بود و بسیاری از چهره های شاخص فرهنگی - ادبی و سیاسی و اجتماعی کاشان در آن مدرسه درس خوانده اند،کسانی مثل سهراب سپهری و مشفق کاشانی و....مرحوم مدرس آن روحانی فاضل و ادیب مدرسه اش را در سال 1300 شمسی افتتاح کرده بود و هنوز هم دائر است و قدیمی ترین مدرسه ی کاشان و بل ایران محسوب می شود.جالب است بدانید که در ساعات فوق برنامه ی آن مدرسه شاهنامه ی فردوسی-داستانهای مثنوی و شعرهای ساده ی شاعران قدیمی تدریس می شد.پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی چون مدرسه ی خیام مقطع دبیرستان نداشت برای ادامه ی تحصیل به دبیرستان امام خمینی(پهلوی سابق) رفتم و از اول نظری تا پایان دبیرستان را در آن دبیرستان تحصیل کردم.جالب است بدانید که سهراب سپهری هم پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه ی تحصیل در مقطع دبیرستان در همین دبیرستان پهلوی ثبت نام کرده بوده است.شایان ذکراست که از هفت سالگی تا بیست سالگی هرهفته شبهای جمعه به جلسه ی سیار قرائت قرآن که قاری و استادش پدرمرحومم بود می رفتم.البته این جلسه ی نورانی پربرکت در ماه مبارک رمضان به مدت سی شب نه هر هفته که هرشب برگزار می شد.من قرائت قرآن را -که بر آن مسلطم و با ترتیل می خوانم -مدیون این جلسه ی نورانی ام.ایضا در پرورش طبع شعرم و تسلط بر متون قدیم واندکی زبان عربی این جلسه ی پربرکت و ساعات فوق برنامه ی مدرسه ی مدرس و یک سال تحصیل در حوزه ی علمیه نقش بسزایی داشتند. پس از اخذ دیپلم به مدت یک سال در حوزه ی علمیه ی آیت الله یثربی کاشان تحصیل مفدمات کردم و ضمنا نصاب الصبیان را برای طلاب میتدی تدریس می کردم.در تابستان سال 57 به دلیل سرودن شعری صریح در هجو شاه و خاندان سلطنت و خواندن آن در انجمن ادبی صبا تحت تعقیب ساواک قرار گرفتم و چند ماه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی را در دهات کاشان متواری بودم و مخفیانه زندگی می کردم که شرح این همه بعداز پیروزی انقلاب در سال 58 یا 59 بود که در روزنامه ی کیهان چاپ شد.از سال 1360 شمسی در روزنامه ی اطلاعات استخدام شدم و تا سال 1376 در کسوت خبرنگارارشد-ویراستار-سرمقاله نویس-مشاورادبی-دبیرسرویس مقالات در مجله ی جوانان- ادبستان - گلچرخ به مدیریت موسوی گرمارودی  و تحریریه ی روزنامه خدمت و فعالیت کردم.عضوهیئت تحریریه ی مجلات گل آقا نیز بودم و از معدود اعضای گل آقا به شمار می رفتم که هرماه بابت سرودن شعرهای طنز و فکاهی حق التحریر می گرفتم چون مرحوم کیومرث صابری عزیز- که در تحریض من به سرودن شعر طنز هیچ کم نگذاشت و حتی وقتی کم کار می شدم و مثلا چند هفته شعر طنز نمی دادم با من تماس می گرفت و پس از تحریضها و تشویقهای بسیار می گفت هر شرطی هم داشته باشی می پذیریم-هزار حسن داشت و یک عیب که آن هم بسیار اقتصادی بودن ایشان بود تا جایی که بارها به طنز به خودمن گفته بود بچه کاشی! اینجا برای خودت کیسه ای ندوزی که از دستهای من عقرب زرد جرار کاشی هم نمی ریزد!خوب به یاد می آورم در سالهای اولیه ی انتشار گل آقا دوست ارجمندم آقای ابوالفضل زرویی نصرآباد فقط طنز منثور تحت عنوان تذکرةالمقامات می نوشت و ورودی اندک در شعر داشت.یک روز مرحوم صابری مرا به صرف ناهار در دفتر گل آقا که در حوالی میدان آرژانتین واقع بود دعوت کرد.در میدان ایستاده بودم و دفتر گل آقا را که از محل اولیه نقل مکان کرده بود پیدا نمی کردم لذا زنگ زدم و مرحوم صابری اقای زرویی را که آن زمان با یک دستگاه موتورگازی تردد می کرد به سراغم فرستاد و مرا به دفتر برد....سر میز ناهار که من بودم و صابری و مرحوم مرتضی فرجیان و  زرویی یکدفعه مرحوم صابری روبه من گفت:شاطرحسین!ملانصرالدین ما.-اسم مستعار زرویی- می خواهد در طنز منظوم هم ورود داشته باشد.اینجا هستند کسانی مثل ابوالقاسم حالت و ابوتراب جلی و عمران صلاحی که بگویم راه و چاه را نشانش بدهند اماا من دلم می خواهد تو این کار رابکنی که با ملا تقریبا همسن و سال هم هستی.گفتم هر خدمتی از دستم برآید کوتاهی نخواهم کرد.اما هیچوقت نشد که با  زرویی در این خصوص جلسه ی دونفره بگذاریم تاجایی که مرحوم صابری یک روز که برای دیدن آقای دعایی به اطلاعات آمده بود و من هم در اتاق مهمانان حضور داشتم ازین بابت بسیار گله کرد .البته  من و زرویی که تازه شروع به سرودن طنز منظوم کرده بود گهگاه تلفنی آثارمان را برای هم می خواندیم...و امروز بسیار خوشحالم که زرویی عزیز در شعر طنز منظوم هم به مدارج بالایی رسیده است و این همه به خاطر سعی و تلاش عاشقانه ی خود اوست هرچند در جوار گل آقا و اذناب وی بودن هم بی تاثیر در شکوفایی طبع وی نبوده است. سالهای اولیه ی فعالیت شورای شعر وزارت ارشاد در تدوین مجموعه های شعر که به کوشش استاد مشفق و استاد فقید شاهرخی گردآوری شده بود با آن شورا همکاری داشتم.مدتی هم با رادیو همکاری می کردم و برنامه نویس برنامه هایی چون درانتهای شب بودم.پس از پایان جنگ تحمیلی به عنوان شاعر برگزیده ی دفاع مقدس با 19 شاعر معاصر دیگر معرفی شدم..یک بار هم دریکی از سالهای دهه ی 60 در اولین مسابقه ی سراسری شعر 15 خرداد نفر اول کشوری آن هم در شعر نو شدم!در زمینه ی داستان نویسی هم فعالیت کرده ام وتا کنون هفت الی هشت داستان کوتاه نوشته ام که در صفحات داستان روزنامه های کیهان و اطلاعات و مجلات جوانان و غیره چاپ شده است.استاد علی اصغر شیرزادی داستان نویس برجسته ی معاصر بسیار تحریض و تشویقم کرد که داستان نویسی را ادامه دهم ولی متاسفانه یا خوشبختانه چنین نکردم. سالها در دفتر نشر رهبری به عنوان ویراستار خدمت کرده ام.تا کنون هفت جلد از کتابهای شعرم در قالب جد و طنز و آیینی منتشر شده است.فرزندم محمدحسین نیز شاعر است.ایضا با استاد فقید حسین لاهوتی (صفا) و استاد سیدرضاخان صانعی کاشانی نقاش و شاعر برجسته ی فقید و صائم کاشانی شاعر برجسته و رئیس انجمن ادبی سخن نسبت فامیلی دارم.در شعر طنز «شاطرحسین» تخلص می کنم.دو فرزند دارم و ساکن روستای یوسف آباد صیرفی در شهریارم.از سال 1360 به مدت ده سال در مجله ی جوانان که همیشه یکی از بهترین صفحات شعر امروز ایران را به خود اختصاص داده بود مشاورادبی بودم و صفحات شعر را ارائه می دادم و به تربیت بسیاری از مبتدیان در شعر که امروز بسیاری از آنها از چهره های فاخر شعر و ادبند کمربستم.در مدتی که در روزنامه ی اطلاعات بودم افتخار آشنایی -مجالست و گفتگو با بسیاری از چهره های بارز و سرشناس ادب و فرهنگ و هنر و سیاست را پیدا کردم و از آنان خاطراتی بسیار دارم.در سالهای اولیه ی حضورم در اطلاعات دوسه سال با احمدعزیزی رفیق گرمابه و گلستان بودم.با او پای درس فلسفه ی اساتید فقید احمد فردید و علامه جعفری نشستم  و  بهره ها بردم.در آن سالها دیگر رفقایم عبارت بودند از:امیدعلی مسعودی-جلال رفیع-افشین سرفراز-محمدحسین مدل-ایرج قنبری-حسن جلایر-عباس باقری-شیرینعلی گلمرادی-رضاعبداللهی-مجیدرزوقی(شفق)خواهرزاده ی مهدی سهیلی-مصطفی قاضی نظام-پرویز عباسی داکانی-نصرالله مردانی-سیدنظام ملاهویزه -استادرحمت موسوی گیلانی-محمدجوادمحبت-روانشاد عزیزالله زیادی-روانشادمحمدرضا آقاسی-عبدالجبارکاکایی-جوادمحقق-ابوالفضل زرویی نصرآباد -سیدحسن ثابت محمودی(سهیل)-محمدعلی محمدی(ریحان)-عباس براتی پور-ضیاءالدین ترابی-حسن اسدی(شبدیز)-روانشاد مهدی خازن-مهیارکاوه-جلال محمدی(گلچین)-محمدعلی اخوات فومنی(وارش)-تیمورگورگین-صادق کرمیار-محمدعلی علومی و کمی تا قسمتی یوسفعلی میرشکاک.ایضا از السابقون حوزه ی هنری هستم و در زمانی که استاد اوستا حضوری چشمگیر در حوزه داشت در همه ی جلسات حضور می یافتم و خاطراتی بسیار از همنشینی با شادروانان قیصر امین پور-سیدحسن حسینی و ساعدباقری و...دارم.از بدو ورودم به تهران واستخدام در اطلاعات استاد مشفق کاشانی از هرجهت حمایتم کرد و حق پدری بر گردنم دارد همانطور که خانم سیمیندخت وحیدی حق مادری بر گردنم دارد.در آن سالها بسیار به دیدن بزرگانی چون استاد محیط طباطبایی-ذبیح الله منصوری-قدسی مشهدی-عمادخراسانی -اخوان ثالث-ابوالحسن ورزی-محمدعلی مردانی-گلشن کردستانی-استاد امیری فیروزکوهی و حتی مظفر بقایی می رفتم واز محاضرشان استفاده می کردم.فراموشم نشود که نزدیک به ده سال هم در تحریریه ی روزنامه ی اطلاعات دوست و همکار نزدیک دکتر علیرضا قزوه بودم و میز و صندلی مان کنار هم قرار داشت.قزوه ی عزیزهمیشه زلال و مهربان بود و با من هم بسیار مزاح می کرد.بخصوص از آن روزی که روزنامه ی کیهان در صفحه ی دوم خود خبر درگذشتم را چاپ کرد!بارها گفته ام که همیشه با نگاه به چهره ی صمیمی و روحانی قزوه احساس آرامش می کردم.او چنان با من صمیمی بود-والبته هست-که همیشه مرا «عباس»صدا می کرد بی پیشوند و پسوندی....و اما قریب 15 سال است که به دلیل بیماری-ام.اس کنترل شده و دیسک کمر و سیاتیک-خانه نشین شده ام و البته جهت امرارمعاش در خانه ویراستاری می کنم .اخیرا هم به بیماری چشم مبتلاشده ام و چشمهایم آب مروارید آورده اند....فقط مانده که از شمار مرغ و خروسهای خانه مان بگویم که متاسفانه سالهاست نسلشان منقرض شده است.
      *عناوین کتابهای منتشر شده:
      1-در پگاه ترنم________________ناشر:حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
      2-شعله ی آواز________________ناشر:موسسه ی اطلاعات
      3-پاتنوری__________________ناشر:موسسه ی اطلاعلت
      4-باغستان نرگس(گزیده ی ادبیات معاصر)________ناشر:کتاب نیستان
      5-جلوه ی اسرار(شعرهای آیینی)____________ناشر:نشرسنا
      6-تلخک(مجموعه کامل شعر طنز)__________ناشر:نشرتکا(توسعه ی کتاب ایران)
      7-شعرهای طنز شاطرحسین(بکوشش محسن حافظی)____ناشر:نشرجمال

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۴۱۳۵ در تاریخ شنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۴ ۱۷:۱۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0