سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        فاطمه ابوالفتحی شاعر نهاوندی
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (رها)

        در تاریخ : جمعه ۳ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۱۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۳ | نظرات : ۱

        خانم "فاطمه ابوالفتحی" متخلص به "باران" شاعر همدانی زاده‌ی سال ۱۳۷۵ خورشیدی، در شهر نهاوند است. 
        او کارشناسی تربیت‌بدنی دارد و از دوران کودکی با راهنمایی‌های پدرش، به شعر روی آورد؛ و با حضور در دوره‌ی کانون‌های شعر سراسر ایران در استان تهران در سال۱۳۹۲ و چهارمین دوره‌ی شعر شهرستان ادب استان تهران در سال ۱۳۹۵ ، بر تجربیات و اندوخته‌های خود افزود.

        ▪︎کتاب‌شناسی:
        - مثل صبح. (انتشارات شهر ما)
        - وسوسه پاییز.
        - مترسک.
        - عروسک.
        - فانوس‌های شهر. (کتاب مشترک با انجمن فانوس شهرستان نهاوند) 

        ▪︎نمونه شعر:
        (۱)
        [لانه]
        چوب‌ها دانه دانه 
        آرام آرام
        روی هم می‌نشینند،
        تا بهانه‌ای برای آرامش پرنده شوند.
        (۲)
        [من و اتاق]   
        بالش را بغل کردم
        زانوهایم حسودیشان شد 
        آنها را نیز در آغوش کشیدم
        و پتویم و دست‌هایم و صورتم و...
        تا صبح تمام اتاق در آغوشم بود!
        (۳)
        [مثل من]
        نگاهش که می‌کنم،
        لبخند تلخی تحویلم می‌دهد 
        چشم‌هایش را که می‌بندد،
        زیر چشمی هوای همه جا را دارد
        موهایش را مرتب می‌کند و خیره می‌شود به من 
        در دلم می‌گویم:
        چه مثل من است این آینه!.
         
        (۴)
        [مثل صبح] 
        هنوز صبح نیامده بود
        اما دلش مثل صبح روشن بود
        می‌دانست تا آسمانی شدن چند قدم بیشتر نمانده
        چشم‌هایش را بست 
        دست‌هایش را روی قلبش گذاشت 
        درست مثل عکس روی اعلامیه ترحیم 
        لبخندی که دیگران را به گریه می‌اندازد.
         
        (۵)
        [خروس همسایه] 
        دیروز صبح خروس همسایه 
        یادش رفت بیدارم کند 
        چه قولی! بد قولی 
        امروز صبح فهمیدم،
        دیروز ظهر
        ناهار همسایه شده بود!.

        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی (رها)
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۲۲۱ در تاریخ جمعه ۳ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۱۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مهدي حسنلو
        شنبه ۴ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۲۶
        درود ها
        ممنون خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0