سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اتفاق شیرین
        ارسال شده توسط

        جلیل میاحی

        در تاریخ : يکشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۸:۳۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۸ | نظرات : ۰

        راهی خانه شدم
        آن روز فقط من بودم و قطرات باران و چتر،
        بوی خوش خاک و باران و قهوه ای که
        در خیابان پیچیده بود،
        آدم را مست می کرد
        در خلوت خویش،آرام آرام قدم برمی داشتم
        و از صدای برخورد قطرات باران بر چتر خود، لذت می بردم
        که ناگهان،صدایی تنهایی مرا بهم زد
        صدای چکمه ای بود که محکم بر آب های جمع شده ی کف خیابان کوبیده می شد
        پشت سرم را نگاه کردم،
        دختری را دیدم زیبا و دلربا
        صورتش همچو ماه نورانی و چشمانش همچو آفتاب می درخشید،
        موهای مشکی و بلندی داشت که زیر باران خیس شده بودند
        به سمتم آمد
        در چشمانم نگاه کرد و لبخندی زد
        و من از همان لحظه ی اول،پاک دلباخته ی او شدم
        زیرا از قدیم گفته اند، وقتی چشم ها همدیگر را می بینند،
        قلب ها یکدیگر را می ربایند.
        در زیبایی او مبهوت مانده بودم
        با کمال احترام و نهایت ادب گفت:
        می توانم در زیر چتر شما پناه بگیرم
        من که در چشمان دریایی او غرق شده بودم،بی درنگ قبول کردم
        آن روز اتفاق زیبای رخ داد
        و زیباتر از آن دختری بود که در کنار من قدم
        برمی داشت و من با هر قدمی
        سوار بر گذر لحظه ها می شدم
        و در پس کوچه های قلبش گم می شدم
        او را تا مقصدش همراهی کردم
        و از سرنوشتی که برایم رقم خورده بود خوشحال بودم
        آن روز نمی دانستم
        از باران تشکر کنم یا از چتر یا از سرنوشت!
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۶۴۸ در تاریخ يکشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۸:۳۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        ه عاقبت گر عمری باشد ماندگار ااا میگذارم این سخن را یادگار ااا مینویسم روی کوه بی ستون ااا زنده باد یاران خوب روزگار
        نرگس زند (آرامش)

        مااااسلام بر خواهر عزبزم شااااهزاده خاااانوم مهم نیست حرف تو همه جا بسیار خندانک برا ما ثابت شده ای ک خیلی وقته مشاعره نیومدم الان ی نگاه کردم پیامت خوندم جواب دادم بدون ما همیسه دوست داااااریم استیکر بوس در حال پرتاب وبعد خنده
        ساسان نجفی

        همه چی آرومِ شاهزاده خانم اا حرف حساب بی جوابِ شاهزاده خانم
        طاهره بختیاری

        در این دنیای فانی چرا ناگزیری جواب پس دهی خودت باش عزیزم خودت ولاغیر اهمیت نده
        شاهزاده خانوم

        ب سلام به همه نابیون محترم ااا خوشم نمیاد قسم بخورم برای این موضوع کاملا بی ارزش اما چنان با روح و روان آدم بازی می کنید مجبورم این کارو بکنم به والله قسم توی ناب هیچ پروفایل فیکی ندارم ااا برای چی وقتی می تونم خودم فعالیت کنم حرفامو بزنم فیک داشته باشم ااا نه ثنا خانوم منم نه آتنا خانوم نه هیچ احد و الناس دیگههه ااا توی ناب و وبلاگم تنها یه اسم دارم اونم شاهزاده خانوم از سال هشتاد و هفت تا حالااااااا ااا شاد باشید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0