سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        به یاری خدا
        ارسال شده توسط

        علی برهانی(ودود)

        در تاریخ : جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۳۴ | نظرات : ۰

        حمید با موتور تازه تعمیرش امد در خونه ی ما ، طبق عادت دو تا بوق زد و من در حال بستن دکمه پیراهن ،پریدم بیرون . یهو دیدم پرچم محرمی که نصب کرده بودیم به دیوار خونمون ، یک طرفش ول شده و باد داره پرچم رو به غنیمت میبره ، رفتم سمت پرچم و از جاش کندمش . در خونه رو باز کردم که پرچم رو بزارم تو خونه ، یهو چشمم افتاد به دسته ی جارو . دسته ی جارو رو از قسمت جارو جدا کردم و دیدم عجب چوب بلندی شد . جون میداد برای بستن پرچم بهش . پرچم رو بستم به چوب و بردمش سمت حمید . حمید گفت میخاهیم بریم باغ ، اینو چرا اوردی ؟ بهش گفتم بپر اسپیکر شارژی ساخت ایرانت رو بیار تا یک دسته ی دو نفری تشکیل بدیم و تو کوچه ها صدای مداحی پخش کنیم و پرچم محرم رو سوار بر موتور به اهتزاز در بیاریم . حمید گفت اخه دو نفری؟ گفتم آره چه اشکالی داره . حمید گفت من تو روستا روم نمیشه ولی تو صحرا ها اشکال نداره . حمید رفت و اسپیکر پنج ملیون روپیه ای خودشو اورد و خاست گوشی مبایلشو با بلوتوث بهش وصل کنه که گفتم؛ اجازه بده من وصل بشم . حمید گفت ؛ لابد میخای دکلمه بزاری ؟ ولمون کن تو رو خدا با این صدات . من با بلوتوث به اسپیکر وصل شدم و رفتیم تو صحرا ها و پرچم و اسپیکر دست من بود و حمید راننده . من یدونه کار برای محرم نخونده بودم ، فقط نمیدونم چی شده بود که پارسال ، توفیق پیدا کرده بودم ، چند تا کار برای شهادت حضرت زهرا بخونم . یدونش رو انتخاب کردم و گذاشتم رو تکرار . شعرش از خانم محقق بود . چند دور زدم تو صحرا ها و صاحبان باغ ویلا ها رو به فیض رسوندیم . خدا رو شکر ویلا داران روستای ما امسال حرمت نگه داشتند و دهه ی اول محرم رو با جلسات شادی و پر انرژیشون بی حرمت نکردند . حمید جو گیر شد و خاست هر شب این کارو انجام بدیم ، ولی من با همون چند تا دوری که زدیم ، کلی خاطره ی خوب برام زنده شد . یاد نوزده سالگیم افتادم که سوار بر موتور تو هوای سرد ، میرفتیم پایگاه بسیج تا تو جلسات روضه شرکت کنیم . داداشم سرباز نیروی هوایی بود ، یه کلاه پلیسی داشت که خیلی من دوست داشتم بزارم سرم . یه بار که برا مرخصی امده بود خونه ، کلاهشو کش رفتم و تو پیراهنم قایم کردم و روش کاپشن پوشیدم و رفتم دنبال پسر عموم تا بریم پایگاه بسیج . میخاستم اونجا کلاه رو بزارم سرم ولی روم نشد حتی از زیر لباسم درش بیارم ، کلاه چروکیده و له شده بود ، وقتی برگشتم . یواشکی گذاشتمش روی لباس های سربازی داداشم و صبح صدای داداشم رفت هوا خخخ . یه خاطره ی دیگه هم با همون دور زدن با پرچم و اسپیکر با موتور برام زنده شد ، یاد اون روزایی افتادم که با همین حمید از روستا با موتور تو سرما میزدیم میرفتیم گلزار شهدای اصفهان و تا صبح کنار قبر شهدا تنها با یک زیر انداز میگرفتیم میخابیدیم . اونجا هر کسی با یک شهید رفیق بود ، منم با شهید زرین . تک تیرانداز برتر جهان اسلام و صیاد خمینی . گردان تک نفره ای که عکس گوش تیر خوردش در اینترنت با سرچ نام شهید زرین به راحتی پیدا میشه یک لر با غیرتی که اگه الان زنده بود ، تک تک اختلاص گرا رو با یه تیر خلاص میکرد . راستش اینهمه روضه خوندم تا بگم بعد از اتفاقی که برای مادربزرگم افتاد و من قسم خوردم دیگه کار میکس نکنم . با شنیدن اون دکلمه ی مذهبی که برای حضرت زهرا خانده بودم ، یک استثنا و تبصره به قسمی که خورده بودم اضافه کردم که تنها کارهای مذهبی با صدای خودم رو میکس کنم ، اخه همیشه یک عذاب وجدانی هرزچند گاهی به خاطر کار با موسیقی ، و حرام بودن موسیقی ، تو ذهنم بود که با این تبصره ، یک جورایی سره خودم کلاه گذاشتم . با توکل به خدا و دوستی با شهید زرین که صیاد خمینی بود و گردان تک نفره ، میخام صیادصدا های مذهبی باشم و تک و تنها پادکست های مذهبی بسازم، البته به یاری خدا

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۳۴۳ در تاریخ جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        ه عاقبت گر عمری باشد ماندگار ااا میگذارم این سخن را یادگار ااا مینویسم روی کوه بی ستون ااا زنده باد یاران خوب روزگار
        نرگس زند (آرامش)

        مااااسلام بر خواهر عزبزم شااااهزاده خاااانوم مهم نیست حرف تو همه جا بسیار خندانک برا ما ثابت شده ای ک خیلی وقته مشاعره نیومدم الان ی نگاه کردم پیامت خوندم جواب دادم بدون ما همیسه دوست داااااریم استیکر بوس در حال پرتاب وبعد خنده
        ساسان نجفی

        همه چی آرومِ شاهزاده خانم اا حرف حساب بی جوابِ شاهزاده خانم
        طاهره بختیاری

        در این دنیای فانی چرا ناگزیری جواب پس دهی خودت باش عزیزم خودت ولاغیر اهمیت نده
        شاهزاده خانوم

        ب سلام به همه نابیون محترم ااا خوشم نمیاد قسم بخورم برای این موضوع کاملا بی ارزش اما چنان با روح و روان آدم بازی می کنید مجبورم این کارو بکنم به والله قسم توی ناب هیچ پروفایل فیکی ندارم ااا برای چی وقتی می تونم خودم فعالیت کنم حرفامو بزنم فیک داشته باشم ااا نه ثنا خانوم منم نه آتنا خانوم نه هیچ احد و الناس دیگههه ااا توی ناب و وبلاگم تنها یه اسم دارم اونم شاهزاده خانوم از سال هشتاد و هفت تا حالااااااا ااا شاد باشید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0