شعرناب

گرگم راگم کردم

و سلام بهترین کلام است برای درک این پیام
بازهم متفاوت می گویم به سیاق ستون گمشدگان
ایهاالناس
من گرگم را گم کرده ام
ازین فراغ سخت معذبم
وبی نهایتچشم انتظار ودل نگران ومشوش
چندی است گرگم را نمی یابم
بله درست شنیده اید گرگ!
اسمش گرگ هست.
اما عصاره ی وجودش شیراست وشیر وجودم را به شیرازه می کشد
دوستش دارم
چونبهآسانی حجاب بره یاحساس مرا می درد
وخیلی راحت خون بی گناهی ام را به گردن می گیرد
وخیلی راحت تمام تهمت ها و فحشها و هتاکی ها وحرف وحدیثهای دیگران را بجان می خرد
چون ایثارش در تلخی نامش پنهان شده است....
در اولین برخورد دوستی ام بمن گفت من گرگ هستم
وواقعا گرگ بود
زیرا همه ی ضمختی ها و حجاب هایم را بی واهمه درید
وبرایم مقدس ماند الی ابد
واکنون مدتی است زدیده ام پنهان شده است که آوار غفلت ها وناگواری ها بر من هوار شده است
و زنگار نسیان در وجودم رسوب کرده است.....
یا ربا گرگ من از دیده ی من پنهان است «هرکجا هست خدایا به سلامت دارش»
به یابنده مژدگانی مکفی خواهم داد که گرگم را کشف کند وبمن برساند
حمیدرضا ابراهیم زاده .
تبریز16 اکتبر2014


0