شعرناب

زمین خوار

زمین خوار برج سازی از بزرگی پرسید:
«در این لباس و کروات و... که پوشیده ام نماز جایز است یا نه؟»
آن بزرگ خندید، آن زمین خوار برج ساز از راز خنده پرسید، مرد خدا گفت:
«از کم‎عقلی و نادانی تو تعجب کرده و خندیدم، حال تو به حال سگی می‌ماند که مرداری را دیده و به سراغ او رفته و از آن سیر خورده و سراپای او از خون و نجاست آلوده شده و او نیازمند به تخلیه ادرار است، خیلی مواظب است که پاشیده شدن ادرار او را نجس نکند! شکم تو از حرام پر است، حق بندگان خدا بر گردنت فراوان است، ظلم و ستم و ستمکاری در پرونده‎ات پر است، تو از آن‌ها نمی‎ترسی، از این نگرانی که نماز در این لباس چه حکمی دارد!


0