شعرناب

آیا چنین نیمکتی دارید؟


روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی راکنار
یکنیمکت در حال نگهبانی دید ؛
از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چینگهبانی میدی؟
سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و بهمن گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟
افسر گفت قربانافسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم
به همانروال کار را ادامه دادم.
مادر لویی او را صدازد وگفت من علت را میدانم،زمانی که تو 3سالت بود این نیمکترا رنگ
زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا
بگذارند تا تو روینیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود!
و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانهسربازی اینجا قدم میزند!
فلسفه ی عمل تمام شده ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد.
آیا شما هم این نیمکت را در روان خود ،خانواده و جامعه مشاهده
میکنید؟


0