شعرناب

مادر


آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر
چون او به جهان کم است و او این همه است
یک واژه ساده نیست یک عالمه است
هم دختر و هم همسر و هم مادر عشق
اینها همه هیچ فاطمه فاطمه است
ولادت حضرت فاطمه(س) گراميباد
معذرت ميخواهیم فيثاغورس چراکه مادرسخت ترين معادلات است!
معذرت ميخواهیم نيوتن چراکه راز جاذبه مادراست!
معذرت ميخواهیم أديسون چراكه مادر اولين چراغ زندگي است!
معذرت ميخواهم مجنون چرا كه معذرت ميخواهم مجنون چرا كه فقط مادر عشق است!
از همه معذرت ميخواهیم ؛
چرا كه هر چقدر دوستتان داشته باشیم،هرگز و هيچگاه آن گونه كه مادرمان را دوست داریم دوستتان نخواهیم داشت ،زيرا او زني است كه وجودش ديگر هيچ گاه تكرار نخواهد شد ...
ممنونیم مادر از اينكه هستی
.نه
فردا نه
...چند ساعت بعد هم نه
...چند ثانیه دیگر هم نه...
...همین الان
برای مادرت یک کاری بکن
اگر زنده است دستش را
اگر به آسمان رفته است ... قبرش را ….
اگر پیشت نیست ... یادش را ….
اگر قهری...چهره اش را ….
اگر آشتی هستی پایش را...
ببوس
من بــــــدهکار تــــــوأم
ای مــــــــــــادر....
همــــــه جانی که ب مــــــن بخشیدی!
لحظاتی ک برای امن من جنــــــگیدی!
و بــــــدهکار تــــــوأم
عمــــــرت را
روز هایی ک ز من رنجیــــــدی،
اشکــــــ ها دزدیــــــدی
و ب من خنــــــدیــــــدی!
من بــــــدهکار تــــــوأم مــــــــــــادر!
خنده هاتو نگیر از من
ای بهونه واسه موندن
تا بپیچه عطر گلها
توی خونه مادر من....
باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دل شکسته بود:
بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟
تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
می خواستم به خنده درآیم به اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم...
علی ادوای شبهای تنهای
http://aliadvai20.blogfa.com


0