شعرناب

دزد کنگاور و صوفی صحنه

دزد کنگاور و صوفی صحنه
در باب ریشه و علت ضرب‌المثل "دزد کنگاور و صوفی صحنه" چنین آورده‌اند که، در عصر هارون‌الرشید، تعداد راهزنان (که از عصر پدرش مهدی عباسی ناامنی هایی را ایجاد کرده بودند) باز هم رو به فزونی گذاشت و بار دیگر راهزنان جبال در "کنگاور" تا جنوب "سنندج"، جمع شده و ظاهراً ویرانی‌هایی را در برخی شهرها به‌وجود آوردند.
گفته شده شهر "سیسر" را کاملن خراب کرده، که "هارون‌الرشید" امر به بنای مجدد آن داد و "خاتان حارثی سغدی" را با هزار مرد به آن دیار كه در شمال كرمانشاهان بود، كوچانید. "ابن فقیه" می‌گوید: "كه تا هم امروز قومی از فرزندان آنان در سیسرند."
نکته‌ی قابل توجه آن است، که در خصوص دزدان کنگاور (که تا امروز در مثل "دزد کنگاور و صوفی صحنه"، یاد آنها زنده مانده است)، برخی تحقیقات حکایت از آن دارد که اینان، نه فقط جمعی راهزن ساده، بلکه مخالف و معترضانی بودند که به قیام علیه حکومت و ظلم اعراب برخاسته و به کوه‌ها پناه برده و به کاروان‌های حکومتی حمله و آنها را تارج می‌کردند و گاه و بی‌گاه ناخواسته و خواسته پیش می‌آمد در آن بین کاروانی غیر حکومتی هم غارت و تارج می‌شده است.
زنده‌یاد "علی‌محمد افغانی" نویسنده‌ی شهیر کرمانشاهی، در کتاب "صوفی صحنه"اش به این مثل اشاراتی داشته، گرچه این کتاب هرگز مجوز چاپ نگرفت. وی «صوفی صحنه» را عنوانی برگرفته از این مثل معروف کرمانشاهی دانست، که به افرادی می‌گویند که ادعای ایمان دارند؛ اما در واقع بی‌ایمان هستند.
زانا کوردستانی


0