شعرناب

شرف و ناموس مملکتمون حفظ شود!

از حموم عمومی در اومدیم و نم نم بارون میزد.
خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و... جلوش پهن بود.
دوستم رفت جلو و آروم سلام کرد و نصف بیشتر لیف و جوراباشو خرید!
تعجب کردم و پرسیدم:
"داداش واسه کی می خری؟ ما که تازه از حموم دراومدیم، اونم این همه!!! "
گفت:
"تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره و عفت خودش رو به سختی حفظ می کنه و تن به خلاف نمی ده!!! پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه."
برگشت تو حموم و صدا زد:
"نصرت اینا رو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه..."
برگی از #خاطرات_جهان_پهلوان_تختی


0