شعرناب

آنجا که امید رویید..

نا امید و خسته سوی راهی میروم که به گمان بداندیشم،
انتهایش به مزاج تلخم، خوش‌نمی‌آید.
راه را گم کرده‌ام و مانند دیوانه‌ای به میخانه، دور خود می‌پیچم
کورسوی امیدی دیگر نمانده، با ناباوری به اطراف نگاه میکنم.
هرچه بود رفت و هرچه نبود برگشت..
نام وجود آرامش بخش اورا چه میشد گذاشت؟
که ندا به گوش رسید:
و آنجا که امید رویید..
- وجود خدا توی لحظات سخت زندگی با کمی تامل برامون آشکار میشه -


0