سردرگمسلام ای صبح. ای ایینه ی روشن سلام ای اسمان هر غروب من سلام ای زندگی ای راز پنهان تا ابد ای درد نامعلوم سلام ای کوه غم ای روزگار و سرنوشت شوم سلام ای جهل و ای عقلم سلام ای شادی و دردم ندیدم در جهان جز تار و پودی گم نه معلومست غم هایش نه ثابت حال خوبش هم نفهمیدم جهان بی ثبات ما چه نامش هست ؟ اگر رازش به تو شد عرضه ای روشن دل بینا به من هم گو که نام زندگانی چیست؟ شعارش چیست؟ و فرقش با جهان مردگان در چیست؟ و انسان کیست؟
|