شعرناب

دعای شاعرانه

شايد ندونيد پاي سجاده با زبان شعر با خدا صحبت کردن چه لذتي داره
خدايا نشاط ونجاتم بده
به لطف خود آب حياتم بده
اگر توشه اي نافرستاده پيش
مرانم خدايا زدرگاه خويش
خدايا منم بنده ي پست تو
که انکار ناکرده ام هست تو
گاهي هم مدد ازشاعراي ديگه
بضاعت نياوردم الا اميد
خدايا زعفوم مکن نااميد
خدايا بنده اي درد آشنايم
به سر افتاده اي بي دست وپايم
زغمهاسينه ام درياست دريا
گواهش گريه هاي هاي هايم
...........
بده دستي که دستي را بگيرم
زمحنت پيش مشتاقان نميرم
قسم بر دستگاه کبريايي
قسم برشوکت عرش الهي
..........
دو رنگي را زجان من جدا کن
دلم را با محبت آشنا کن
به امتحانش مي ارزه
گاهي خواهرم از کنار سجاده ام ميگذره وميگه هنوز خدا شفات نداده
شما دوست خوبم
با اون احساس شاعرانه ات کمکم ميکني حرفاي قشنگ بيشتري پاي سجاده با خداي خودم داشته باشم
پيشاپيش ممنون


0