شعرناب

کور گوشه نشین


کوری برگذری نشسته بود دو نفرقصد شوخی با اوداشتندگفتند ماچند سوال داریم اگرخوب پاسخ بدهی به توکمک می کنیم پرسیدند، نادر دریده چشم بهترست یا بهادر همیشه خشم،کورکه فهمید قصد بازی با او رادارند گفت چه بگویم، آ نها را ندیده ا م و نمی شناسم گفتندهرچه برزبانت آمد بگو پاسخ داد به این القاب که بر آنهاست باید بگویم سگ زرد برادر شغال است،خرس چه سیاه چه سفید ،گفتند اگردوشخص نامبره توهین را بفهمند سراغت بیایند چه می کنی گفت برهنه از دزد وکورگوشه نشین ازسگ نمی ترسد،گفتند میدانی ماکیستیم ،گفت نمیدانم ولی میدانم ازدو شخص نامبرده فرومایه ترهستید، چرا؟ گفت مگر نگفتم سگ گدای گوشه نشین راگاز نمی گیرد، فکر می کنید آزارشما کمتراز گاز گرفتن سگ است ؟ سگ گاز می گیرد و رها میکند شما مرا دریده اید و رها نمیکنید یکی ازآنها گفت واقعا درسته که می گویندکورحیاندارد کور با تبسمی رندانه گفت ولی شما شرف ندارید، چرا که شرافتمندان کور رابه بازی نمی گیرند گفتندخوب پاسخ ندادی مابه تو چیزی نمی دهیم گفت همان اول فهمیدم شما چیزی ندارید، تازه فهمیدم خداوند بهترین چیزرا به من داده است نیازم به کمک شما نیست پرسیدندآن چیست ، گفت همین کوری که روی شمارا نبینم ،گفتنداگر ثابت شود یکی ازما نادر ، و دیگری بهادر است، معذرت خواهی میکنی گفت با معذرت خواهی چیزی تغییر نمی کند اگر ترا کتک بزنیم چه ؟ درستی حر فهای مراتایید می کنید


0