شعرناب

شعر شاه نعمت الله ولی در ستایش امام علی (ع)

بسمه تعالی
شعر شاعر و عارف نامی , شاه سید نورالدین نعمت الله ولی در مدح انوار امام علیّ مرتضی ( علیه السلام )
تا ز نور روی او گشته منور آفتاب
نور چشم عالم است و خوب و درخور آفتاب
وصف او گوید به جان شاه فلک در نیمروز
مدح او خواند روان در ملک خاور آفتاب
تا برآرد از دیار دشمنان او دمار
می کشد هر صبحدم مردانه خنجر آفتاب
صورتش ماه است و معنی آفتاب و چشم ما
شب جمال ماه بیند روز درخور آفتاب
پادشاه هفت اقلیم است و سلطان دو کون
تا شده از جان غلام او چو قنبر آفتاب
هر که از سر علی نور ولایت دید گفت
دیگران چون سایه اند و نور حیدر آفتاب
آفتاب از جسم و جان شد پاک او تا نور یافت
پادشاهی می کند در بحر و در بر آفتاب
گر نبودی نور معنی ولایت را ظهور
کی نمودی در نظر ما را مصور آفتاب
یوسف گل پیرهن برقع گشود و رخ نمود
چشم مردم نور دید و شد منور آفتاب
نقطهٔ اصل الف کان معنی عین علی است
در همه آفاق روشن خوانده از بر آفتاب
تا نهاده روی خود بر خاک پای دلدلش
یافته شاهی عالم تاج بر سر آفتاب
می زند خورشید تیغ قهر بر اغیار او
می فشاند بر سر یاران او زر آفتاب
رای او خورشید تابان خصم او خاشاک ره
کی شود از مشت خاشاکی مکدر آفتاب
با وجود خوان انعام علی مرتضی
قرص مه یک گرده و جامی محقر آفتاب
سایهٔ لطف خدا و عالمی در سایه اش
نور رویش کرده روشن ماه انور آفتاب
سنبل زلف سیادت می نهد بر روی گل
خود که دیده در جهان زلف معنبر آفتاب
تا بزیر چشم ازین صاحب نظر یابد نظر
از غبار خاک پایش بسته زیور آفتاب
عین او از فیض اقدس فیض او روح القدس
عقل کل فرمان برو, مه بنده چاکر آفتاب
آستان بارگاه کبریایش بوسه داد
در همه دور فلک گردیده سرور آفتاب
تا گرفتم مهر او چون جان شیرین در کنار
گیردم روزی بصد تعظیم در بر آفتاب
نعمت اللهم ز آل مصطفا دارم نسب
ذره ای از نور او می بین و بنگر آفتاب
گردآوری از : سید محمد حسین شرافت مولا
منبع : دیوان اشعار شاه نعمت الله ولی _ موسسه انتشارات نگاه _ چاپ دوم _ 1389


0