سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        قتل پاییز ...

        شعری از

        امیر شمشیریان

        از دفتر جوهر تنهایی نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۴ ۲۳:۳۵ شماره ثبت ۴۰۶۵۷
          بازدید : ۱۰۸۸   |    نظرات : ۳۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیر شمشیریان

        صدای ارسالی شاعر:
        چند وقتیست لبریزم ...
        لبریز از نوشتن ...
        اما نمی دانم چرا واژگان اینگونه از هوای دلم گریزانند ...
        گویی دیگر تاب به صدا در آوردن تراشه های تنهایی ام را ندارند ...
        شاید هم بهانه ی پاییز است که اینگونه شتابان به دنبال مرگ احساس گرم تابستان است ...
        شاید هم آنگونه که باید ، قدردان حروف چینی احساس نابشان نبوده ام ...
        شاید هم ...
        نمی دانم ، نمی دانم چرا ...
        اما امشب در گیر و دار این ذهن متلاطم ...
        عجیب دل سنگ شده ام ...
        و با سکوتی لبریز از انتقام ، از قتل و عام واژگان لذت می برم ...
        با چنان حرارتی احساس را می کُشم که در قلمرو واژگان محو گردد ...
        و آینه ی دل را آنچنان خرد می کنم که دیگر حتی فرصت دهن کجی هم نداشته باشد ...
         تلخ ترین قهوه ی دنیا را جوری سر می کشم که ، شهد در برابرش تلخ تر از صبر باشد ...
         و برای اولین سلام به فصل ظهور ، ثانیه ها را دقیقه به دقیقه سرشماری می کنم ...
        باورهایم را از طلوع پاییز ورق می زنم و صفحات اشک آلود را به آتش می کشم ...
        درد های زردش و غروب سیاهش را خاکستر می کنم و به نظاره ی شست و شوی باران می نشینم ...
        نقشه ی قتل پاییز را جوری بر برگ درختان نقش می زنم که گویی آخرین پاییزِ تولدِ مرگِ من است ...
        آرام قدم می زنم که سکوت خش دار برگ ها دل تابستان را نلرزاند ...
        و عمیق نفس می کشم که پاییز هم بویی از حضور قاتل نبرد ...
        آری بی صبرانه در انتظار این قتل شیرین دوستانه ام ...
        می خواهم آخرین پاییز را زندگی کنم ...
        اما بدون پاییز ...
        من پاییز را می کُشم ...
        من احساس را می کُشم ...
        پاییز فصل من است ...
        مرگ حق من است ...
        تولدِ مرگ نزدیک است ...
        انقراض واژه نزدیک است ...
        کشت و کشتار تمام ...
        آتش بس امشب ...
        26/06/1394
        23:05
        (Sw)
        ۱۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید محمدحمیدی
        سه شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۳۴
        من در شعر تخصصی اصلا ندارم ولی خیلی زیبا بود
        فاطمه گودرزی
        سه شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۴۷
        سلام و درود بر شما
        ⚘⚘
        هوای پاییز گاهی چنان بر سر ذهن می کوبد
        که فقط باید کلمات را از ازدحامشان نجات داد
        و قلم چون شوالیه ای باید ظهور کند برای این نجات.
        ⚘⚘
        جسارتا عرض کنم که :

        صبر شیرین است .⚘
        (دقیقه ها را ثانیه به ثانیه) سر شماری میکنم مانوس تر است ⚘
        و به بطن شعر نزدیک تر .⚘
        درود بر شما وقلمتان
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0