سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        ریش نه ریشه...

        شعری از

        خیلی وحشی( علیرضا)

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۳ ۱۹:۵۶ شماره ثبت ۳۰۰۴۳
          بازدید : ۸۵۰   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر خیلی وحشی( علیرضا)
        آخرین اشعار ناب خیلی وحشی( علیرضا)

        در خواب دیدم که قیامت به پا شده
        دیدم که روح وبدن از هم جدا شده
        دیدم که ریشه جای ریش را گرفت
        دیدم که شیخ دست پیش را گرفت
        در صف نماند و به سمت خدا اعتراض کرد
        گستاخ.  پای  را  ز گلیمش  دراز  کرد
        فریاد زد  که  منم  بنده ی  خدا
        آیید و راه من کتید از دیگران جدا
        عمری به سجده و منبر نشسته ام
        یک لحظه عهد به غیرش نبسته ام
        راه بهشت را برایم نشان دهید
        حوری بیاورید و تخت روان دهید
        گفتا که شیر و عسل پس کجاست نیست؟ 
        گفتا  شراب  ناب  بخواهم  مجال  نیست
        خود را گرفته بودچو گرگ در لباس موش
        ناگه  ندا برامد  که ای  بی خرد  خموش
        اینجا  دگر  جای ریا  و  فریب  نیست
        اینجا کسی ز کرده ی خود بی نصیب نیست
        اینجا به نام دین ندهند ثروت و مقام
        تسبیح  و  طلق  ندارد  اثر  مدام
        یادت برفت چگونه خودت را  فریفتی
        بعد از گناه به سجده و طاعت گریختی
        یادت برفت که وقت نماز شب
        جز دخترک نداشتی تو هیچ رب
        دائم خطا نمودی و  دائم  رکب  زدی
        مستی به سر گرفتی و مستان تو حد زدی
        منع  شراب  نمودی  به  سال  ماه
        خون رزان بخوردی و بودش به تو حلال
        دیگر بس است برو در صف ات بایست
        مگذار  بیش  بگویم  درست  نیست
        امثال  تو ز  دین  خدا  آبرو  برند
        امثال تو به پنبه سر خلق می برند
        حیف از جهنم و دوزخ برای تو
        آتش کم است کنندش نثار تو
        خاموش باش و به جرمت فزون مکن
        پا را ز حد  و حریمت  برون  مکن
        ناگه ز خواب پریدم به رعشه ای
        گفتا حق والنصاف وحشی ای
        "این شعر هیچ مضمون سیاسی نداشته و فقط خوابی پریشان میباشد."
        ۹
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0