سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      طبع خشکیده

      شعری از

      بیژن آریایی(آریا)

      از دفتر چرک نویس نوع شعر قصیده

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۳ ۱۲:۱۳ شماره ثبت ۲۹۶۲۸
        بازدید : ۶۸۶   |    نظرات : ۲۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

      صدای ارسالی شاعر:

      خشکیده طبع شعرم ،  دیگر     توان     ندارم
       

      گویی   که   در تن   خود، روح و روان ندارم
      هر صبح و  در شبانگاه،نالم ز درد    دوری
      او   رفت  و  دیگرش من؛ آرام جان  ندارم
      خشکید بر لبانم؛چون   جای   بوسه  هایش
      از  چشم  خون  بریزد؛ سرو  روان   ندارم
      چون یاد می کنم  من،  از   خاطرات   عمرم
      انگار   در   تن   خود ، دیگر که جان ندارم
      رفت  و  به  خنده  گفتا،  جانا  که منتظر باش
      یارب   چگونه   گویم  ، دیگر  زبان    ندارم
      پیداست  از  جدایی؛  خرسند   گشته    دلبر
      چون باره ایی  که گویی؛ دیگر  عنان  ندارم
      غافل  ز  دست  تقدیر؛  چون گشت  یار زیبا
      افسوس   نازنینم   ؛  راز      نهان    ندارم
      در  سایه  محبت؛ هر  چند    خفته     بودی
      رفتست   سایه   دیگر ، نامهربان     ندارم
      گویم   خدای قادر،  شکرت   که  اینچنین  شد
      هر   چند   رفته  یارم،   دیگر   زیان   ندارم
      چون رفت  از کنارم ،  دیدم   که   پر  ندارم
      ای   مردمان   بدانید ؛   ارابه ران    ندارم
      بشکست بال  و پر را؛ چون دید   پر گرفتم
      دراین تنم سلامت؛  یک  استخوان   ندارم
      من   با  امید   زنده ؛ ماندم  ولی  فنا شد
      ای   دوستان  ببینید ؛ دیگر  امان   ندارم
      گویند به من خویشان؛از چه چنین نحیفی
      گویم  که  رفت شاهی؛  نوشیروان  ندارم
      گویند   مهربانم؛ در خود  نگر  تو  چندی

      گویم   شما   ببینید  ؛  من  آرمان  ندارم

      رفتست  بی  مروّت؛ آن  سنگدلْ    نگارم
      شکر  از  خدای  منّان،آسیب رسان ندارم
      باشم  درون  بحرش ؛چون  قایقی  شکسته
      چون   قایقم   فنا  شد ؛ من   بادبان   ندارم
      گویند  خاطرش  را ؛  در  خاطرت    نگه دار
      در   پاسخش   بگویم  ؛  من   یادمان   ندارم
      گویند   از   چه گویی  ؛ ای    صاحب  کرامت
      باید   بگویمت  دوست ؛ هم  داستان     ندارم

      چون  آریا  غمش  را، از مردمان نهان  کرد
      گوید   که   گشت   آرام؛ غم در میان   ندارم

       
      ۱۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0