پنجشنبه ۹ فروردين
اشعار دفتر شعرِ سخنان آهنگین شاعر حسین مغانلو
|
|
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
رعدی از چشم تو دیدند و به تکفیر شده اند
|
|
|
|
|
در میان رفتن و ماندن برای بودنت
شاعر از نام تو آخر به بیابان برسد
|
|
|
|
|
مرد میدان یعنی که عاشق ولی عاقل شوی
با وجود اشعری ها عاری از باطل شوی
|
|
|
|
|
ندیدن ملعون صفت بر زخم سر دلداری است
والله که حیدرم خوشحال از این رستگاری است
|
|
|
|
|
یوسف من بی وفاست دل به دنیا دهد
پیرهن یوسف من بوی زولیخا دهد
|
|
|
|
|
مدعی کم کن سخن مجلسی بر پا مکن
تو که از عشق ندانی شهوتش معنا مکن
|
|
|
|
|
مه نامحرم من نام تو شاهانه زدم
هر دمی بر می خود اشگ تو پیمانه زدم
|
|
|
|
|
گلستان را همه از عشق معشوقم نوشت
بوستان را هدیه کرد از چشمه ی شوقم نوشت
|
|
|
|
|
این چه بازیست که ز امشب شروع کردی
زآسمان رفتی و در کعبه
|
|
|
|
|
شاه فراری شده یعنی که خال من بود
تک به شاه نشسته تعبیر فال من بود
|
|
|
|
|
این همه تعریف و شعر از نام زهرا کم است
همین بس آسیه جارو کش و کنیزش مریم است
|
|
|
|
|
ماه مغرور خبر از رخ رعنا ندارد
تو خورشیدی و نیمه ی ماه معنا ندارد
|
|
|
|
|
شدیم همیشه دنبال یک نان
ماهواره گشته در جای قرآن
|
|
|
|
|
قول به معشوق دهم شبهای خود روز کنم
پشت به پشتم دهد قافله پیروز کنم
|
|
|
|
|
ای وای که ساقیه من پیمانه ندارد
زادگاه و شهر من میخانه ندارد
|
|
|
|
|
تنها شدم چون خدا تابه ابد
خود گفته است قل هوالله احد
|
|
|