سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        کلبه ای به نام هوس(خنده هوس آلود)
        ارسال شده توسط

        حسین خسروجردی (خسرو)

        در تاریخ : پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۲۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۷۴ | نظرات : ۱۸

        اتاقی تاریک و خالی، در باز می شود و زن و مردی وارد می شوند . هر دو تلو تلو می خورند ؛ گویی که حالت طبیعی ندارند . مرد محکم در را می بندد و کورمال کورمال به دنبال لامپ اتاق می گردد، اما محکم به دیوار اتاق برخورد می کند . زن قهقهه می زند . آن دو به طرف اتاق خواب می روند .
        از داخل کلبه صدای خنده زن و مرد به گوش می رسد . صدای آن دو با صدای جغد های درون جنگل در هم آمیخته است . صدای خنده زن و مرد کم می شود و جایش را به صدای موسیقی آرامی می دهد .
         یک اتومبیل پاترول در کنار درختی توقف کرده است .
        داخل اتومبیل ، مردی جوان (شوهر همان زن)تقریباً بیست و پنج ساله نشسته است .
        به نظر می رسد او تحت شرایطی عادی و طبیعی ، شهروندی آرام و قابل احترام است که حتی آزارش به مورچه هم نمی رسد . امّا در این شرایط غیر عادی ، او پریشان و عصبی به نظر می رسد .
         مرد جوان سیگاری به لب دارد و چشمانش را به سوی کلبه دوخته است ؛ طوری که حتی یک ثانیه هم چشم از کلبه بر نمی دارد .
        مرد جوان بطری یک نوشیدنی را بالا می آورد و لبی تر می کند . حرکات نا متعادل او حکایت از آن دارد که کاملاً مست است . مرد جوان  دستمال را روی صندلی کنار خود می گذارد و گره آن را باز می کند .
        داخل دستمال چیزی نیست جز یک روولور سیاه کالیبر 38 .
        وقتی مرد جوان اسلحه را به دست می گیرد ، اسلحه همچون شیطانی پولادی به نظر می رسد . مرد جوان با شتاب در یک قوطی فشنگ را باز می کند . فشنگ ها روی صندلی و کف اتومبیل می ریزند . 
        مرد جوان فشنگ ها را جمع می کند و آن را داخل خشاب اسلحه می گذارد . 
        اکنون خشاب اسلحه او ، شش فشنگ را در خود جای داده است .
        مرد جوان سر بلند می کند و دوباره به کلبه خیره می شود . او رادیوی اتومبیل را خاموش می کند . سکوتی کامل بر اتومبیل حکم فرما می شود . تنها ، صدایی خفیف از خنده زن و مرد به گوش می رسد . مرد جوان(شوهر همان زن) طاقت را از کف می دهد و از اتومبیل خارج می شود .
        نوک کفش های مرد جوان  آرام به روی زمین می آید . وضعیت نا متعادل او باعث می شود که فشنگ های درون اسلحه به روی زمین بریزد ، اما مرد جوان متوجه این موضوع نمی شود . 
        لحظه ای بعد بطری نیز از دستش رها می شود ، به روی زمین می افتد و می شکند . مرد جوان به طرف کلبه می رود . هرچه او به کلبه نزدیک تر می شود ، صدای خنده زن و مرد نیز بیشتر می شود . مرد جوان لحظه ای می ایستد و به صداها گوش می دهد . صدای خنده زن(همسر همان مرد جوان) ، چون پتکی بر سر او کوبیده می شود . مرد جوان چشم هایش را می بندد ؛ گویی در ذهن خود آرزو می کند که «ای کاش هرگز به آنجا نمی آمدم»
        زن می گوید: «عزیزم ، خیلی دلم برات تنگ شده بود ...»
        حرف های زن ، همه چیز را برای مرد جوان تمام می کند . چهره او تغییر می کند . 
        اکنون دیگر او قاتل پیشین نیست . بلکه مردی اندوهگین است که در جنگلی گل آلود قدم می زند و قطرات اشک بر گونه هایش جاری است .
        مرد جوان اسلحه اش را کنار جاده می اندازد .
        * "نقطه، نقطه، نقطه. ممیز، ممیز، ممیز.نقطه، نقطه، نقطه."
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۲۹۹ در تاریخ پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۲۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0